تبلیغات

تاریخ انتشار فیلم جدید و تخیلی تنت سال 2020

تاریخ انتشار فیلم جدید و تخیلی تنت سال 2020

زمان قدرت است. این ساده سازی ساده طرح اصلی فیلم Christether Nolan است ، فیلمی که نقایص او را به عنوان یک فیلمساز تا حدی تقویت می کند که کسی مانند من که به طور کلی طرفدار جذابیت او با جزئیات خاص در مورد حمله به رویاها یا چرخاندن زمان است ، باقی مانده است. احساس خالی بودن ، که با توجه به گذشت 20 دقیقه از فیلم ، طنز آمیز است ، اما یک شخصیت کوچک خط "سعی نکنید آن را درک کنید ، فقط آن را احساس کنید." به اندازه کافی خنده دار ، پیروی از طرح کلی Tenet به اندازه کافی آسان است. حتی یک بار دیگر صدا با صدای مشکوک مخلوط می شود (صحنه ای شامل یک وضعیت گروگانگیری است که در آن یک شخصیت شرور شروع به فریاد زدن در مورد چیزهایی می کند که در یک اتاق تورنسیل قفل شده اند ، صدا را فراتر از هر چیزی که قابل رمزگشایی باشد ، دور از قصد سو ، خفه می کند ، و تقریباً مانند کریستوفر بازی می کند) نولان در حال چرخاندن هر کسی که فکر می کرد شنیدن بانه در شوالیه تاریکی برمی خیزد بسیار دشوار است) اکثر مردم باید از کنار همه چیز خلاص شوند. مامبو-جامبو علمی در آنجا وجود دارد ، اما به نظر می رسد کریستوفر نولان قصد دارد مطمئن شود همه چیز به اندازه ممکن قابل قبول است و او از قوانین جهانی جهان سازی خود پیروی می کند. همچنین اگر بخواهید این فیلم بسیار پیچیده تری باشد ، به زیر و بم منطق همه چیز می رسد. شخصاً ، به محض معرفی مکانیک زمان ، ترجیح می دهم از ترس منجمد کردن مغز خودم ، به جای فکر کردن در مورد تدارکات و قابل قبول بودن ، فقط با آن همراه شوم. با این اوصاف ، تنت یک تجربه کاملاً در دسترس است و جای تعمق فراوان دارد.

به دنبال یک عملیات مخفی SWAT که سریال The Protagonist از جان دیوید واشنگتن را می بیند (بله ، کریستوفر نولان بسیار فراتر رفته است و حتی در اینجا نامی از شخصیت ها نمی برد ، اگرچه اگر کسی بخواهد می تواند بیشتر به برچسب نگاه کند و اینکه آیا از آن زمان کسب شده است یا نه) شخص دیگری وجود دارد که می توانم از او به عنوان قهرمان واقعی یاد کنم) برای اثبات وفاداری خود به همکارانش ، قرص خودکشی جعلی را اسیر کرده و قورت می دهد. این یکی است که با دستکاری اتم ها ، تقاطع های زمانی متقاطع ، تفکر غیرخطی و سلاح های خاص دیگری که من آنها را خراب نخواهم کرد ، مبارزه می شود. اگرچه کریستوفر نولان بدون توضیح اینکه چه کسی یا چه کسی برای چه می جنگد ، مخاطبان را دقیقاً وارد عمل می کند ، اما به اندازه کافی باهوش است که وقتی حیله وارونگی زمان می رسد ، از کوچک شروع کند. اساساً ، از شلیک گلوله به صورت معکوس استفاده می شود تا سریع این نکته را فهمید که کسی اشیا objects را از آینده می گیرد و آنها را به گذشته معکوس می فرستد ، اما به چه دلیلی تا اقدام سوم مبهم است. و اگر یک چیز وجود داشته باشد که کریستوفر نولان به عنوان یک فیلمساز به طور مداوم از آن جمله در اینجا انجام می دهد ، این به تدریج مخاطرات روایت های مغز او را ایجاد می کند که ذهن را به اندازه زمان خم می کند. به زودی ، نه تنها گلوله ها واژگون می شوند ، بلکه وسایل نقلیه ، مردم و زمان خود منجر به یک فینال هیجان انگیز می شود که در داخل یک منطقه جنگی برگزار می شود ، در آنجا که گروه نخبه به دو دسته تقسیم می شوند. آنهایی که در طول زمان به عقب می روند و به عقب می روند. در یک نقطه یک ساختمان منفجر می شود و بلافاصله خود را دوباره جمع می کند. این یکی از بسیاری از مناظر خیره کننده ای است که باید مشاهده کنید.

متأسفانه ، صرف نظر از اینکه آنها به چه جهتی حرکت می کنند ، همه شخصیت های اینجا جالب نیستند. شخصیت اصلی یک صفحه خالی است در حالی که به نظر می رسد شریک زندگی نهایی او نیل (پسر A24 تبدیل به پسر برادران وارنر رابرت پتینسون شد) فقط برای جلوگیری از اطلاعات از همه وجود دارد حتی اگر به دلایل منطقی باشد. او بیشتر شبیه یک متغیر است تا یک شخصیت ، شخصی که کل وجودش می تواند مسیر حرکت داستان را در هر ثانیه به شدت تغییر دهد. نمی توان احساس کرد رابرت پتینسون این را می داند ، و به نیل لهجه می دهد و برخی از حقه های عجیب و غریب را برای جبران اینقدر بی نظیر می دهد. به همین ترتیب ، گاهی اوقات شوخی بامزه ای به جان دیوید واشنگتن داده می شود یا اجازه داده می شود برخی از کلاهبرداران را نشان دهد ، اما همه چیز بسیار دور است ، زیرا در پایان روز نقش او این است که آنچه در اطراف او می گذرد را باز کند و جهان را نجات دهد. این بدان معنا نیست که بازیگری بد است ، زیرا در واقع کاملاً خوب است ، اما این شخصیت های سرد بسیاری از داستان را از نظر احساسی دور می کند ، حتی اگر تغییرات آب و هوایی را وارد معادله کند. اگر تنت الیزابت دبیکی و کنت برانا (به ویژه اولی) را نداشت ، فیلم احتمالاً ناامیدکننده مرز بود. کت بعنوان یک همسر باج خواه دیگر قادر به دیدن پسر خودش نیست ، به او اتهام عاطفی می دهد. مطمئناً ، جای تأسف دارد که او زیر کنترل یک دیوانه فروشنده اسلحه روس به نام آندره ساتور که در یک لحظه واقعاً می گوید: "اگر من نتوانم تو را داشته باشم ، هیچ کس نمی تواند" ، اما باعث ناراحتی یک دختر است ، اما نولان به طور معمول آتش می زند تمام سیلندرها وقتی در داستان های او یک لبه شخصی وجود دارد. نجات کودک ناگهان برابر با نجات جهان می شود و الیزابت دبیکی برای اطمینان خاطر این تأثیر عاطفی را احساس می کند. تا آنجا که ساتور ، او مورد نیاز شرور برتر تنت است ، و امکان ایجاد تعادل بین تصاویر زیبا و زیبا را فراهم می کند (یک دنباله مبارزه گسترده بین یک فرد معمولی و یک عکس وارونه وجود دارد که با توجه به رقص های جذاب و فیلمبرداری متمرکز ، ممکن است باله باشد) از همکار مکرر کریستوفر نولان ، هویت ون هویتما) و شگفتی آسان هضم.

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...